کتاب Focus on vocabulary جلد 1
chapter 10
لغات هدف
| English | Persian |
|---|---|
| adopt | اتخاذ کردن، پذیرفتن |
| diet | رژیم غذایی |
| handy | مفید، مناسب |
| layout | طرحبندی، چیدمان |
| architect | معمار |
| donate | اهدا کردن |
| hint | نکته، اشاره |
| lifestyle | سبک زندگی |
| beware | مواظب بودن، احتیاط کردن |
| encounter | برخورد، مواجهه |
| impose | تحمیل کردن |
| menu | منو |
| clash | برخورد، تضاد |
| gently | به آرامی، با ملایمت |
| indulge | لذت بردن، تسلیم شدن |
| professor | استاد |
| classify | طبقهبندی کردن |
| glance | نگاه سریع، نگاه گذرا |
| infrequently | به ندرت |
| relieve | تسکین دادن، آرام کردن |
| consumer | مصرفکننده |
| grab | گرفتن، چنگ زدن |
| label | برچسب، نامگذاری |
| shelf | قفسه |
Freedom, independence, choice—these are all good things, right?
آزادی، استقلال، انتخاب—اینها همه چیزهای خوبی هستند، درست است؟
Some might even argue that these are basic human rights, and that having laws that dictate behavior clashes with our right to choose for ourselves.
برخی حتی ممکن است استدلال کنند که اینها حقوق اساسی بشر هستند و وجود قوانینی که رفتار ما را دیکته میکنند، با حق انتخاب فردیمان در تضاد است.
Let's say you've decided you want to eat more healthfully.
فرض کنیم تصمیم گرفتهای سالمتر غذا بخوری.
You've read books, blogs, and magazine articles about healthy diets and listened to news reports about what is and isn't good for you.
کتابها، وبلاگها و مقالههایی درباره رژیمهای غذایی سالم خواندهای و گزارشهای خبری درباره چیزهایی که برایت مفید یا مضر هستند گوش دادهای.
However, you don't have time to carefully plan menus for meals or read food labels at the supermarket.
اما وقت نداری که برای وعدهها برنامهریزی دقیق داشته باشی یا برچسب مواد غذایی را در فروشگاه بخوانی.
Since you really are committed to a healthier lifestyle, a little help would come in handy, wouldn't it?
از آنجا که واقعاً به سبک زندگی سالم متعهد هستی، کمی کمک واقعاً بهکارت میآید، اینطور نیست؟
This is where a "choice architect" can help relieve some of the burden of doing it all yourself.
اینجاست که یک «معمار انتخاب» میتواند بخشی از بار تصمیمگیری را از دوشت بردارد.
Choice architects are people who organize the contexts in which consumers make decisions.
معماران انتخاب افرادی هستند که بسترهایی را سازماندهی میکنند که در آنها مصرفکنندگان تصمیم میگیرند.
For example, the person who decides the layout of your local supermarket—including which shelf the peanut butter goes on, and how the oranges are stacked—is a choice architect.
برای مثال، کسی که چیدمان فروشگاه محلیات را طراحی میکند—از جمله اینکه کره بادامزمینی روی کدام قفسه قرار گیرد و پرتقالها چگونه چیده شوند—یک معمار انتخاب است.
So is the person who organizes where the salad and dessert bars are in your school or work cafeteria.
همچنین کسی که محل قرارگیری سالادبار یا دسرها را در کافهتریای مدرسه یا محل کارت تنظیم میکند نیز معمار انتخاب محسوب میشود.
And, believe it or not, the arrangements they adopt will influence the selections you make,
و چه باور کنی چه نه، چیدمانهایی که آنها انتخاب میکنند، روی انتخابهای تو تأثیر میگذارند،
according to Richard Thaler and Cass Sunstein, professors at the University of Chicago.
طبق گفتهی ریچارد تیلر و کس سانستین، اساتید دانشگاه شیکاگو.
Thaler and Sunstein say that governments don't have to impose healthier lifestyles through laws—for example, smoking bans and transfat boycotts.
تیلر و سانستین میگویند که دولتها لازم نیست سبک زندگی سالمتر را از طریق قانون تحمیل کنند—برای مثال، ممنوعیت سیگار کشیدن یا تحریم چربیهای ترانس.
Rather, they say, that if given an environment created by a choice architect—one that encourages us to choose what is best—we will do the right thing.
آنها میگویند که اگر محیطی توسط معمار انتخاب طراحی شود—محیطی که ما را به انتخاب گزینههای بهتر تشویق کند—ما خودمان کار درست را انجام خواهیم داد.
In other words, Thaler and Sunstein would like to see designs that gently push, or nudge, customers toward making healthier choices, without removing freedom of choice.
بهعبارت دیگر، تیلر و سانستین خواهان طراحیهایی هستند که بهآرامی مشتریان را بهسمت انتخابهای سالمتر سوق دهند، بدون آنکه آزادی انتخاب از آنها گرفته شود.
They call this idea "nudge" because it combines the idea of freedom to choose with gentle hints from choice architects,
آنها این ایده را «تلنگر» (nudge) مینامند، چون مفهوم آزادی در انتخاب را با اشارههای ملایم معماران انتخاب ترکیب میکند،
who aim to help people live longer, healthier, and happier lives.
افرادی که هدفشان کمک به مردم برای داشتن زندگی طولانیتر، سالمتر و شادتر است.
For example, the British and Swedish governments have introduced a so-called "traffic light system" to classify foods as healthy or unhealthy.
برای مثال، دولتهای بریتانیا و سوئد سیستمی به نام «سیستم چراغ راهنمایی» معرفی کردهاند تا غذاها را بهعنوان سالم یا ناسالم طبقهبندی کنند.
This means that shoppers can see at a glance how much fat, saturated fat, sugar, and salt each product contains simply by looking at the lights on the package.
این یعنی خریداران میتوانند تنها با نگاه کردن به چراغهای روی بستهبندی، بهراحتی ببینند که هر محصول چه مقدار چربی، چربی اشباع، شکر و نمک دارد.
A green light indicates that the amounts of the four nutrients are healthy;
چراغ سبز نشان میدهد که مقدار این چهار ماده مغذی در حد سالم است؛
yellow signals that the shopper should beware;
چراغ زرد به خریدار هشدار میدهد که احتیاط کند؛
and red means that the food is high in at least one of the four nutrients and should be eaten in moderation.
و چراغ قرمز یعنی این غذا دستکم در یکی از این چهار ماده مغذی مقدار زیادی دارد و باید در حد اعتدال مصرف شود.
The shopper is given important health information, but is still free to decide whether to grab an apple or indulge in that chocolate brownie.
خریدار اطلاعات مهمی درباره سلامت دریافت میکند، اما همچنان آزاد است که انتخاب کند: یک سیب بردارد یا خود را به یک براونی شکلاتی مهمان کند.
Moreover, Thaler and Sunstein believe that ordinary people would especially benefit from nudges when encountering any of the following five situations.
علاوه بر این، تیلر و سانستین معتقدند که افراد عادی بهویژه در مواجهه با پنج موقعیت زیر از تلنگرها بیشترین سود را میبرند:
When
زمانی که
• we have to choose now, but deal with the consequences later
• باید همین حالا تصمیم بگیریم، اما با پیامدهای آن بعداً روبهرو میشویم
• the degree of difficulty is great
• تصمیمگیری بسیار دشوار است
• it is a decision that is made infrequently
• تصمیمی نادر یا کمتکرار گرفته میشود
• there is no immediate feedback
• بازخورد فوری وجود ندارد
• the choice is about something unfamiliar.
• انتخاب مربوط به موضوعی ناآشناست.
Actual situations include things as ordinary as deciding which car to buy, how much insurance to get, and which charities to donate to.
موقعیتهای واقعی شامل مواردی کاملاً معمولی هستند، مثل تصمیمگیری درباره اینکه چه ماشینی بخریم، چه مقدار بیمه بگیریم، و به کدام خیریهها کمک مالی کنیم.
But, as we all know, despite our best intentions, we don't always make good decisions.
اما همانطور که همهمان میدانیم، با وجود نیتهای خوب، همیشه تصمیمهای درستی نمیگیریم.
So, couldn't we all benefit from a little nudge in the right direction every now and then?
پس آیا نمیتوان گفت که همه ما گاهی به یک تلنگر کوچک در مسیر درست نیاز داریم؟